نمونههایی از گفتار و رفتار امام باقر(ع)| ۱
ده گفتار از امام باقر(ع)
١. «عَجَباً لِلْمُخْتَالِ اَلْفَخُورِ وَ إِنَّمَا خُلِقَ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ یعُودُ جِیفَةً وَ هُوَ فِیمَا بَینَ ذَلِكَ لَا یدْرِی مَا یصْنَعُ بِهِ»:
«شگفتا از متکبّری که به خود می نازد، با این که از نطفه آفریده شده، سپس مرداری گندیده شود و در این میان نمی داند که با او چه خواهد شد».[1]
۲. «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالاً وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْكَ اَلْأَقْفَالِ اَلشَّرَابَ وَ اَلْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ اَلشَّرَابِ»:
«خداوند متعال برای بدی، قفلهایی قرار داده و کلیدهای آنها را شراب قرار داده است و دروغ بدتر از شراب است».[2]
٣. «عَالِمٌ ینْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ عَابِدٍ»:
«دانشمندی که مردم از علم او بهرهمند شوند، از هفتاد هزار عابد، برتر است».[3]
۴. «إِیاكَ وَ اَلْكَسَلَ وَ اَلضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ مَنْ كَسِلَ لَمْ یؤَدِّ حَقّاً وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ یصْبِرْ عَلَى حَقٍّ»:
«از تنبلی و کمحوصلگی بپرهیز که این دو کلید هر شرّی است، کسی که تنبلی کند، هیچ حقّی را نمیپردازد و آدم کمحوصله، در راه حقّ ثابت و استوار نمیماند».[4]
۵. «صَلاَحُ جَمِیعِ اَلْمَعَایشِ وَ اَلتَّعَاشُرِ مِلْءَ مِكْیالٍ ثُلُثَانِ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثٌ تَغَافُلٌ»:
«سامان یافتن شئون همه معاش زندگی و معاشرتها همچون پری پیمانهای است که دو سوّم آن براساس هوشیاری و زیرکی است و یکسوّم دیگرش بر اساس چشمپوشی و گذشت است»[5]
۶. «بِئْسَ اَلْعَبْدُ عَبْدٌ یكُونُ ذَا وَجْهَینِ وَ ذَا لِسَانَینِ یطْرِی أَخَاهُ شَاهِداً وَ یأْكُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِی حَسَدَهُ وَ إِنِ اُبْتُلِی خَذَلَهُ»:
«بد بندهای است آن بندهای که دو رو و دو زبان است، در حضور برادر دینیاش، او را میستاید (و در تعریف او از حد میگذراند) و در غیاب او، گوشت او را (به غیبت کردن) بخورد، اگر آن برادر دینی ثروتمند شود بر او حسد نماید و اگر گرفتار شود، دست از یاری او بردارد».[6]
۷. «ثَلاَثُ خِصَالٍ مَنْ كُنَّ فِیهِ اِسْتَكْمَلَ اَلْإِیمَانَ اَلَّذِی إِذَا رَضِی لَمْ یدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی بَاطِلٍ وَ إِذَا غَضِبَ لَمْ یخْرِجْهُ اَلْغَضَبُ مِنَ اَلْحَقِّ وَ إِذَا قَدَرَ لَمْ یتَنَاوَلُ مَا لَیسَ لَهُ»:
«سه خصلت است که هر کس دارای آن باشد ایمان به خدا را کامل نموده است: هرگاه خشنود و شاد شد، خشنودی و شادی او را در باطل وارد نکند؛ هرگاه خشمگین شد، خشمش او را از مرز حقّ بیرون نبرد؛ و هرگاه قدرتمند شد، قدرتش دست او را به چیزی که حقّ او نیست دراز ننماید».[7]
۸. شخصی از خوارج، از امام باقر(ع) پرسید: «چه چیزی را میپرستی؟».
فرمود: «خدا را».
او پرسید: «آیا خدا را دیدهای؟»
امام باقر فرمود:
«لَمْ تَرَهُ اَلْعُیونُ بِمُشَاهَدَةِ اَلْعِیانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ اَلْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلْإِیمَانِ لاَ یعْرَفُ بِالْقِیاسِ وَ لاَ یشَبَّهُ بِالنَّاسِ مَوْصُوفٌ بِالْآیاتِ مَعْرُوفٌ بِالْعَلاَمَاتِ لاَ یجُورُ فِی حُكْمِهِ ذَلِكَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله»:
«آری دیدهام، چشمها او را هرگز آشکارا نمیبینند، اما قلبها او را با نیروی حقیقت ایمان، درک میکنند، او با تشبیه شناخته نشود و با نیروهای حسّی درک نگردد، بلکه با نشانهها و راههای خداشناسی، توصیف و شناخته شود، او در حکم خود ظلم نمیکند، این است آن معبود یکتا و بیهمتا».
سؤال کننده آنچنان تحت تأثیر بیان شیوای امام باقر(ع) قرار گرفت که هنگام خداحافظی گفت: «خدا آگاهتر است که مقام رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد».[8]
9. «فَوَ اَللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ وَ أَطَاعَهُ»:
«سوگند به خدا شیعه ما نیست، مگر کسی که پرهیزکار بوده و از خدا اطاعت کند».[9]
۱۰. «مَا تُنَالُ وَلاَیتُنَا ... إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ اَلْوَرَعِ»:
«به ولایت و دوستی ما جز از راه انجام عمل نیک و پرهیزکاری نمیتوان رسید».[10]
جلوههایی از رفتار امام باقر(ع)
امام باقر(ع) در همه برخوردها و رفتار و کردار خود، اصول اخلاق و ارزشهای عالی انسانی را رعایت میکرد و هرگز از حدّ و مرز خوی نیک و ویژگیهای یک انسان کامل، خارج نشد، در اینجا نظر شما را به نمونههایی از کمالات و جلوههای رفتاری امام باقر(ع) جلب میکنیم:
عبادت و بندگی خدا
امام باقر(ع) قبل از هر چیز بنده خالص خدا بود و همواره در یاد و پرستش خدا به سر میبرد و هیچ چیز او را از بندگی خالص و عبادت بیشائبه خدا باز نمیداشت.
روایت شده: امام باقر(ع) برای انجام حجّ، از مدینه به سوی مکّه رهسپار میشد، وقتی که در مکّه وارد مسجدالحرام میگردید و به کعبه نگاه میکرد، بلندبلند میگریست، سپس طواف کعبه مینمود و پس از طواف در مقام ابراهیم، نماز میخواند، وقتی که سر از سجود برمیداشت، دیده میشد که محلّ سجدهاش بر اثر اشک بسیار تر شده است و آن حضرت وقتی که خنده میکرد، متوجّه خدا شده، عرض میکرد:
«اَللَّهُمَّ لاَ تَمْقُتْنِی»:
«خدایا بر من خشم نکن».
و در نیمههای شب، در راز و نیاز خود با خدا، میگفت:
«خدایا! مرا امر کردی، اطاعت نکردم، نهی کردی، دوری ننمودم، اینک من بندهات هستم که سر به پیشگاهت نهادهام (با این که باید معذرت بخواهم) معذرت نمیخواهم».
امام صادق(ع) فرمود: «هنگامی که چیزی پدرم را غمگین مینمود، امر میکرد تا زنان و کودکانش، جمع شوند، سپس دعا میکرد و آنها آمین میگفتند».
نیز فرمود: «پدرم بسیار ذکر خدا میگفت، گاهی همراه او میرفتم، آن حضرت، ذکر خدا میگفت و وقتیکه با مردم گفتگو میکرد، از ذکر خدا غافل نمیگشت و همواره میدیدم که زبانش به ذکر «لَا اِلَهَ اِلَا الله» حرکت میکند، آن حضرت سحرگاهان ما را جمع میکرد و به ذکر الهی امر مینمود، تا خورشید طلوع کند و هرکدام از ما که تلاوت آیات قرآن را میتوانست، او را امر به آن میکرد و هرکدام که نمیتوانست امر به ذکر میکرد».[11]
اَفلح غلام آزاد شده امام باقر(ع) میگوید: امام باقر(ع) را در کنار کعبه دیدم زارزار و هایهای گریه میکرد، به آن حضرت عرض کردم:
«پدر و مادرم به فدایت، مردم به تو نگاه میکنند، مناسب است که آرام گریه کنی».
در پاسخ فرمود:
«وَیحَكَ یا أَفْلَحُ وَ لِمَ لاَ أَبْكِی لَعَلَّ اَللَّهَ أَنْ ینْظُرَ إِلَی مِنْهُ بِرَحْمَةٍ فَأَفُوزَ بِهَا عِنْدَهُ غَداً»:
«وای بر تو ای افلح! چرا بلند گریه نکنم؟ شاید خداوند متعال با نظر رحمتش به من بنگرد، تا در پرتو رحمتش در فردای قیامت، در پیشگاهش رستگار شوم».
نیز میفرمود: «هیچ چیزی در پیشگاه خدا محبوبتر از سؤال و تقاضا از درگاه خدا نیست، دعا به قدری اثربخش است که قضای الهی را هیچچیز جز دعا دفع نمیکند».[12]
موسی بن اکیل میگوید، با همراهان به در خانه امام باقر(ع) آمدیم، تا اجازه ورود بگیریم و به محضرش برسیم، صدای اندوهبار و راز و نیاز سوزناکی را شنیدیم که به زبان عبرانی بود، هنگامی که به محضر امام باقر(ع) رسیدیم، پرسیدیم: «چه کسی بود که در خانه شما با صوت حزین، مناجات میکرد و میگریست؟».
فرمود: «من بودم، به یاد مناجات ایلیا (یکی از پیامبران بنیاسرائیل) افتادم و همان مرا به گریه انداخت».
سماعه میگوید: «امام باقر(ع) به زبان سریانی به قدری سوزناک با خدا مناجات میکرد و میگریست که از گریه او بعضی از ما گریه میکردیم.»[13]
مناجات امام باقر(ع) در سجده
امام صادق(ع) میفرماید: من همواره شبها هنگام خواب، بستر پدرم امام باقر(ع) را میگستردم، یک شب در انتظارش بودم، دیدم نیامد. برخاستم به مسجد رفتم و به جستجو پرداختم، دیدم آن حضرت تنها در مسجد در حال سجده است، آرام جلو رفتم شنیدم در حال گریه و ناله، به خدا چنین عرض میکند:
«سُبْحَانَكَ اَللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَكَ یا رَبِّ ... تَعَبُّداً وَ رِقّاً اَللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضَاعِفْهُ لِی اَللَّهُمَّ قِنِی عَذَابَكَ یوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَكَ وَ تُبْ عَلَی إِنَّكَ أَنْتَ اَلتَّوَّابُ اَلرَّحِیمُ»:
«خدایا تو پاک و منزّه هستی و به حقّ پروردگار من میباشی، پروردگارا تنها برای تو از روی بندگی و کوچکی سجده میکنم، خدایا عملم ناچیز است آن را بسیار گردان. خدایا مرا در روزی که بندگانت را محشور میکنی، از عذابت نگهداری و توبهام را بپذیر که تو بسیار توبه پذیر و مهربان هستی».[14]
و چنان که ذکر میشود: آن حضرت در لحظه آخر عمرش نیز به مناجات با خدا اشتغال داشت.
آگاهی امام باقر(ع) به اسرار
ابوبصیر میگوید: مردی خراسانی، در مدینه به محضر امام باقر(ع) رسید، شنیدم امام باقر(ع) به او فرمود: «اهل کجا هستی؟».
او گفت: «اهل خراسان»،
امام فرمود: «حال پدرت چگونه است؟».
او گفت: «خوب است».
امام باقر(ع) فرمود: «هنگامی که از خراسان بیرون آمدی، پدرت از دنیا رفت».
سپس فرمود: «حال برادرت چگونه است؟».
او گفت: «خوب است».
فرمود: «در فلان روز همسایهاش او را کشت».
مرد خراسانی گریه کرد و گفت: «إنا لِلَّه وَ إنَّا إلَیهِ رَاجِعُون».
امام باقر(ع) فرمود: «آرام باش، خداوند آنها را به بهشت برد، بهشت برای آنها بهتر از آن وضعی است که در دنیا داشتند».
مرد خراسانی گفت: «فدایت گردم، من هنگام بیرون آمدن از خراسان، پسرم را که به بیماری سختی گرفتار بود گذاشتم و به اینجا آمدهام، شما از من حال او را نپرسیدید؟»
امام باقر(ع) فرمود: «او سلامتی خود را بازیافت و با دخترعمویش ازدواج کرد، تو وقتی که به وطن بازمیگردی میبینی او دارای یک پسر شده و نامش على است همین پسر شیعه ما است، اما پسر تو شیعه ما نیست، بلکه دشمن ما است».[15]
خودآزمایی
1- با توجّه به فرمایش امام باقر(ع) نتیجه تنبلی و کمحوصلگی چیست؟
2- سامان یافتن همه شئون معاش زندگی و معاشرتها چگونه است؟
3- امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که چیزی پدرم را غمگین مینمود، ایشان چه کاری انجام میدادند؟
پینوشتها
[1] . اصول کافی، ج ۲، ص ۳۲۹.
[2] . همان مدرک، ص ۳۳۹.
[3] . تحف العقول، ص ۲۹۴.
[4] . همان مدرک، ص ۲۹۵.
[5] . بحار، ج ۴۶، ص ۲۸۹.
[6] . اصول کافی، ج ۲، ص ۳۴۳.
[7] . مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۲۰۸.
[8] . احتجاج طبرسی، ج 2٬ ص 54.
[9] . اصول کافی، ج 2٬ ص 54.
[10] . همان مدرک، ص 75.
[11] . انوار البهيه محدث قمی، ص ۲۱۴ و ۲۱۵ - کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۱۹ - بحار، ج ۴۶، ص ۲۹۷ و ۲۹۸.
[12] . کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۱۹ و ۳۲۰ - مطابق بعضی از روایات، فرمود: «به یاد مناجات حضرت الیاس افتادم و همان مرا به گریه انداخت» (الخرائج و الجرايح، ص ۲۵۴).
[13] . بحار، ج ۴۶، ص ۲۹۴.
[14] . فروع کافی، ج ۳، ص ۳۲۳.
[15] . مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۱۹۲.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی